مادر بزرگ
وقتی مامان و بابا کارمند باشن ، این مادر بزرگ مهربونه که از بچه ها مراقبت میکنه
وقتی بابا نباشه ، این مادر بزرگ مهربونه که کمک دسته مادره
وقتی یک عمر با مادر بزرگ زندگی کرده باشی ، میشه تمام زندگیت نه بخشی از اون
وحالا مادر بزرگ مهربون کودکیهام مریض شده . دکتر میگه نارسایی شدید قلبی داره . امروز توی بیمارستان بستری شده . قبل از اینکه بره بیمارستان رفتم دیدنش . گفت کجامیری مادر . گفتم میرم اداره اومدم احوالتو بپرسم و برم گفت زود بیایی من مریضم نمیتونم جوش بزنم .و ای خدایا حتی توی این لحظات فکرنوه ها از یادش نمیره.
مادر بزرگ بچه گیهام قول بده زود خوب بشی . چند روزیه که سراغ جانماز و مهرو تسبیح را نمیگیری . خیلی وقته نمیتونی نماز شب بخونی و برامون دعا کنی . دل من هم مثل دل جانماز برات تنگ شده . از دوستهای عزیزم میخوام براش دعاکنید .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی