حلما جونیحلما جونی، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

حلما نفس مامان

ماه عزا

1391/8/24 12:29
نویسنده : مامانی حلما
216 بازدید
اشتراک گذاری

اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»

                                                             

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آسمونی
2 آذر 91 13:35
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد...
مادری گفت "حسین جان"
همه را بخشیدند...
این شبها مارو از دعای خیرتون فراموش نکید...به رسم همدلی و همسایگی...


ما هم ملتمس دعا هستیم همسایه
مامانی درسا
7 آذر 91 0:59
سلام به مامانی حلمای عزیزم و البته خود خود حلمایی ..... عزیزم خونت چقده خوشگل شده خانم گل ...... دست مامان وبابا درد نکنه که خونه ی مجازی به این خوشگلی واست درست کردن ..... عزیزم عزاداری هاتون قبول درگاه الهی ...... بفرما خصوصی


مرسی خاله جون