مهد کودک
چند وقتی میشد که حلما همش میگفت میخوام برم مهت کوکک ( مهد کودک ) و با بچه ها بازی کنم - شعر بخونم - و... با خودم گفتم تاعلاقه نشون میده برم ثبت نامش کنم. به مهد اختر رفتم که خواهرزاده ام علی قبلا میرفت و اسمشو برای اول مهر نوشتم . وقتی برای اسم نویسی رفتم دیگه نمیخواست بیاد میگفت تو برو من همینجا تهنا میمونم . مدیر مهد گفت تاقبل از مهر یه چند روزی بیارینش تا هم با مربی ها و هم با محیط مهد آشنا بشه .کم کم باید از مهد مامان بزرگ !!!خداحافظی کنه .ممنونم از مامان گلم که زود تر از موعد برای نگهداری از حلما بازنشسته شد و به من کمک کرد . ممنونم از تمام تلاشها و کمکهاش . دستش رو میبوسم .هزار بار ممنونم و دوستت دارم &n...
نویسنده :
مامانی حلما
10:34