حلما جونیحلما جونی، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

حلما نفس مامان

دکتر جون

سلام به همه مامانی های مهربون و نی نی های نازشون . بالاخره بعداز کلی بالاو پایین کردن و از این و اون پرسیدن و توی کتابهای تغذیه گشتن و اینترنت خسته شدم و به این نتیجه رسیدم که حلما را که بد غذاست ببرم پیش دکترش تا اون یک شربت تقویتی براش بنویسه .                                             دکتر بعداز کلی سوال پرسیدن گفت وزن در 2سالگی 4برابر وزن تولد باید باشه . و در کمال ناباوری جلما 5/10 کیلو بود و دکتر مهربون گفت که و...
19 فروردين 1391

سال جدید

امسال اولویت ما برای سفر به مکه در نیامد . از طرفی از قبل از تولد حلما مسافرت نرفتم . حدودا 4 سال میشه . برای همین تصمیم گرفتیم بریم مشهد . برای همه نی نی ها و مامانها و اونهایی که نی نی ندارن دعا میکنیم که خدا زود زود یه نی نی توپولی بذاره تو دامنشون . مخصوصا برای نوشین عزیز و سارا جون امیدوارم سال 91 برای همه با خیر و خوشی همراه باشه . سال نو همه مبارک     ...
27 اسفند 1390

وقتی که ...

مایکل شوماخر چندین سال متوالی در مسابقات رالی در دنیا اول شد. وقتی رمز موفقیتش را پرسیدند، در جواب گفت: تنها رمز موفقیت من این است که زمانی که دیگران ترمز می گیرند، من گاز می دهم. مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند. تصمیم بگیر وقتی که دیگران مـُرددند. خود را آماده کن وقتی که دیگران در خیال پردازیند. شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند. کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردنند. صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردنند. گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردنند. لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگینند. پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردنند.   ...
20 بهمن 1390

تا ثریا

وقتی که سریال ثریا شروع میشه در تیتراژ سریال خانمهای در حال گذر هستند . حلما هرشب میپرسه این انم ( خانم منظورشه ) کجا میره میگم میره سرکار . بعدی رو هم میپرسه اگه پاسخ مشابه بدم قبول نمیکنه میگه اون رفت کار این  کجا میره ومن باید یه جواب دیگه بدم فکر کنم 5 یا 6نفر را نشون میده و این کار هرشب منه که جواب آماده براش داشته باشم.
25 دی 1390

حموم حلما

دیشب به هربهونه ای که بود بعد از کلی گول زدن بردمت حمام . وای که حموم را روی سرت گذاشتی .من از این ور باهات حرف میزدم و بابایی از پشت در حمام گربه میشد تا توسرگرم بشی . نمیدونم بقیه بچه هاهم باحمام همینقدر مشکل دارن . جالبه که توعاشق آب بازی هم هستی . البته روی سینک ظرفشویی! ...
20 دی 1390

خونه خدا

 اگه خداقبول کنه عید امسال راهی سفر به مکه هستیم . برای گرفتن عکس پاسپورت رفتیم عکاسی . آقاهه گفت میذاره عکس بگیرم منم با غرور گفتم بله . اما چشمتون روز بد نبینه . به محض اینکه نشست روی صندلی جیغش به هوا رفت . اقاهه یه نگاه چپ چپی به من کرد منم مردم از خجالت . نمی دونم از چی ترسیده بود . آخه توخونه به راحتی ازش عکس میگیریم ....به هرحال بعداز کلی مکافات و دنگ و فنگ و شکلک درآوردن ازش عکس گرفت .   ...
5 دی 1390

پرتقال

پریشب نمی دونم حلما چی شده بود همش بهانه میگرفت . هی میگفت گشنمه پاتاغتات میخوام . دیگه کم کم داشت حوصله ام تمام میشد آماده بودم که یک کتک البته کمی مفصل بهش بزنم . باباش گفت ببرسریخچال شایدبفهمیم چی میگه . چشممون روشن شد . تا در یخچال رابازکردیم انگشت گذاشت روی یه دونه پرتقال و ما تازه فهمیدیم پاتاغتات یعنی پرتقال                                                        ...
5 دی 1390

مامان رفت بخوابد

مامان و بابا داشتند  تلویزیون تماشا می کردند که مامان  گفت:"من خسته ام  و دیگه دیروقته، می رم که  بخوابم" مامان بلند شد،به  آشپزخانه رفت و  مشغول تهیه ساندویچ های  ناهارفردا شد،سپس ظرف ها را  شست،برای شام فردا  از فریزر گوشت بیرون آورد،قفسه ها  را مرتب کرد، شکرپاش را پرکرد،ظرف ها  را خشک کردو در کابینت قرار  دادوکتری را برای صبحانه فردا  ازآب پرکرد.بعدهمه لباس های کثیف  رادرماشین لباسشویی ریخت،پیراهنی  را اتوکردودکمه لباسی را دوخت.اسباب  بازی های روی زمین راجمع  کردودفترچه تلفن را سرجایش درکشوی میز  برگرداند.گلدان ها را آب د...
3 دی 1390

یلدا

          شادیتون ١٠٠شب یلدا- دلتون قد یه دریا - توی این شبای سرما- یادتون همیشه باما-                                                                     یلدا مبارک    ...
30 آذر 1390